loading...
زندگی جاری است. در همه حال. مثل خون در رگ ها...
محمدرضا هاشمی بازدید : 8 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که بی نهایت بار درنامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند
پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم

عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت

دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم

برگرفته از اشعار مرحوم حسین پناهی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
یه روزی میرسه که جای خالیم رو با هیچ چیز نمیتونی پر کنی ……. . من ” خاص “نبودم ،. . فقط … . . . عشقم بی ریا بود… . و عشق بی ریا کیمیاست …!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 70
  • بازدید سال : 74
  • بازدید کلی : 789
  • کدهای اختصاصی

    عصر پاييزي-مرتضي پاشايي


    كداهنگ براي وبلاگ

    کد ِکج شدَنِ تَصآویر

    .

    دریافت کد جملات تصادفی

    دریافت کد جملات تصادفی